سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روح .راه .ارامش

ارمان شهر

ارتباطات ,     نظر

(نخستین گام‌ها در راه آرمان‌شهر)

شخصیّت، آرمان‌شهر درون

در درون هر انسانی، شهری است پر راز، که کلید آن شهر، فقط به دست خود اوست و بس. شهر موجود در درون هر انسان، دارای ویژگی‌هایی است که او را از دیگران، متمایز می‌کند و دیگران، او را با توجّه به همین ویژگی‌های درونی می‌شناسند و با او رفتار می‌کنند.

هنگامی که انسان، شخص دیگری را می‌بیند، با توجّه به همان شهر درون، او را مورد بررسی قرار می‌دهد و در مورد او فکر می‌کند. روان‌شناسان، این شهر درون را «شخصیّت» نامیده‌اند که ملاک قضاوت و رفتارهای دیگران نیز هست.

شخصیّت هر کس، با توجّه به آنچه که خود او برای خود طرّاحی می‌کند، شکل می‌گیرد و با آن که از وراثت، اثر می‌پذیرید، امّا یک پدید? کاملاً موروثی نیست و تا حدّ زیادی، تحت تأثیر اراد? شخص و شرایط اطراف قرار دارد.

گام نخست: خودسازی

ویژگی اصلی شخصیت، اکتسابی بودن آن است. شخصیّت هر کس، با توجّه به درس‌هایی که از محیط و از رفتار دیگران در دوران کودکی می‌آموزد، شکل می‌گیرد و همان طور که بزرگ می‌شود، کم‌کم درس‌های بزرگ‌تری یاد می‌گیرد و شخصیّت خود را نیز رشد می‌دهد. چنین انسانی، سرانجام، ممکن است به جایی برسد که از آنچه در درون خود ساخته است، بسیار راضی و خشنود باشد. گویا تمام ویژگی‌هایی که او را راضی می‌کردند، هم‌اکنون در درونش جمع شده‌اند و او همانی شده که می‌خواسته است!

چنین کسی که توانسته شخصیّت خود را متناسب با آنچه که آرزویش بوده تنظیم کند، دارای روحیه‌ای بسیار قوی می‌شود؛ روحیه‌ای که حس می‌کند، می‌تواند دنیای خود را تغییر دهد و این قدرت را دارد که محیط اطراف خود را بسازد، همان طور که خود را ساخته است.

این جاست که قدرت‌های درونی شخصیّت او و نیروهای نهفته در درونش آشکار می‌شوند و او را چون موجی به سمت جلو می‌رانند.

در چنین زمانی است که شخص می‌خواهد به باورها و آرمان‌های درونی، صورتی بیرونی دهد و دنیای بیرون را با درون خود یکسان و هماهنگ کند. این جاست که بعد از یافتن این هدف بزرگ، به فکر ساختن دنیای اطراف می‌افتد؛ دنیایی که بستر و زمینه‌ساز رشد آرمان‌های والای انسانی است. آرمان‌هایی که مقدّمات و پختگی‌های لازم را در درون ایجاد کرده‌اند، حالا نوبت عرض? آنها در عرص? اجتماع، فراهم شده است.

گام دوم: ساختن محیط

شخصی که توانسته است شهر درونیِ خود را آرمانی کند و به درک آن نائل آمده، می‌خواهد به نوعی این شهر را به دیگران نیز نشان دهد تا آنها نیز آرمان‌گرا شوند و در تلاش برای ساختن درون خویش برآیند. پس بعد از ساخت درون خود، در حدّ صفات والا و برتر انسانی و رسیدن به رضایت خاطر، این میل را دارد که زندگی در محیط اطراف نیز او را راضی کند؛ چرا که انسان به یک ارتباط متقابل بین آنچه که در درونش می‌گذرد، با آنچه که در بیرون در جریان است، نیاز دارد.

این جاست که ممکن است در طی روند تحقّق آمال و آرزوهای خود، به صورت یک الگوی خودساخته یا به عبارتی، یک رهبر درآید.

در این شهر آرمانی، که به کمک افراد خودساخته، هم‌عقیده و هم‌هدف به وجود خواهد آمد، هر کس به هر آنچه بخواهد، می‌رسد و تمام آرزوهای بزرگ درونی شهروندان، به تدریج، جنب? تحقّق به خود می‌گیرند؛ زیرا هر کس با رضایتمندی و شکوفایی در درون، به بیرون و دنیای اطراف رسیده است و این یعنی اوج موفّقیت در تحقّق آرمان‌شهری که انسان‌ها برای خود ساخته‌اند؛ چون تک‌تک آنها به سوی کمال و رضایت در حرکت‌اند. چنین افرادی، با بودن در کنار یکدیگر، مانند تکّه‌های جورچینی (پازلی) هستند که هدف خاصّی را دنبال می‌کنند و با چیده شدن در کنار هم، شکلی را به وجود می‌آورند که توصیف‌کنند? ذات و آرمان‌های درونی تک‌تک اجزای آن است و این جاست که هم? تکّه‌های موفّق (با درون‌هایی آرمانی)، طوری با هم هماهنگ و همراه می‌شوند که با اتّحاد یکدیگر می‌توانند همان دنیایی را بسازند که نمایانگر اهداف درونی آنهاست و این جاست که همان مدین? فاضله یا Ideal City یا آرمان‌شهر به وجود می‌آید.

شناخت شهریار

نکته‌ای که در روند شکل‌گیری یک شهر آرمانی، بسیار مورد توجّه است، این است که این شهر، از درون انسان‌ها آغاز می‌شود و به بیرون می‌رسد. به عبارتی، هر کس، اوّل باید آنچه را که می‌خواهد، برای خود مشخّص کند و پس از اطمینان از این که هدف یا آرمانش متناسب با ذات درونی او بوده و گامی به سوی رشد اوست، برای رسیدن به آن تلاش کند و زمانی که به مرحل? رضایت خاطر و اطمینان رسید، دنیای بیرونش را نیز بسازد؛ دنیایی که محلّ دریافت خواسته‌ها و نیازهای درونی‌اش بوده است؛ دنیایی که کشتزار است و قرار است آنچه که انسان‌ها در درون خود کاشته‌اند را در خود بپروراند و برویاند و این دنیایی است که پیامبر(ص)، از آن یاد می‌کند و می‌فرماید: «دنیا کشتزار (مزرع?) آخرت است».1

از طرفی، از آن جایی که پرورانیدن و رویانیدن، نیاز به مراقبت ویژه دارد، ما باید همچون باغبان‌هایی هشیار، مراقب علف‌های هرزی که جز ضرر برای انسان ندارند، باشیم. باید به این نکته توجّه کنیم که باغبان بزرگ و قدرتمندی وجود دارد که می‌تواند خطاهای ما را گوشزد کند؛ کسی که از زوایایی پنهان و خفت? هر کس آگاه است و آنچه باید در درونْ کاشته و ساخته شود، باخبر است و می‌تواند با هدایت درونی، ما را در رسیدن به هدف، یاری رساند.

پس اگر او را به یاری بخوانیم، می‌توانیم اطمینان و ایمان پیدا کنیم که تمام شرایط و لوازمی که برای اصلاح درونْ لازم است را فراهم کرده‌ایم و نیز در این صورت می‌توانیم انتظار به ثمر نشستن دنیایی را داشته باشیم که در درون کاشته‌ایم؛ دنیایی که تجلّیگاه و نمایش‌خان? کاشته‌های ما شود.

و این جاست که چنان شهری با چنان قدرتی در تک‌تک افراد آن، به وجود می‌آید که چون قطره‌های بارانی هستند که به دریا متّصل شده‌اند و این دریا در سطحی وسیع‌تر، می‌تواند به اقیانوس وصل شود و تمام جهان را دربر گیرد.

ذکر این نکته، ضروری است که شهروندانِ آرمان‌شهر، همگی از آنچه اتّفاق می‌افتد، راضی هستند و این رضایت، شرط اصلی آرامش درون و لازم? دستیابی به آرمان‌شهر است.

به سوی جهان آرمانی

در آرمان‌شهر یا به عبارتی آرمانی‌تر: «جهان‌ِ آرمانی»، انسان‌ها از بودن در کنار یکدیگر راضی‌اند، چنان که گویا عضوهایی از یک بدن هستند و این قدرت را دارند تا با در کنار هم بودن، به این بدن، قدرت حرکت و پیشرفت بدهند؛ پیشرفت به سوی آنچه برای آن آفریده شده‌اند:

بنی آدم، اعضای یکدیگرند

که در آفرینش، ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضوها را نمانَد قرار!


نقّادانه بیندیش!!

در دنیای متلاطم و پر از چالش امروز که حق و باطل، درست و غلط ، حقیقت و دروغ سخت به هم آمیخته‌اند، داشتن حس مهارت تشخیص آنها از یکدیگر رمز موفقیت در زندگی است، ذهن نقاد هر چیزی را به راحتی نمی‌پذیرد و یا رد نمی‌کند بلکه ابتدا در مورد آن موضوع سوال و استدلال می‌کند، سپس می‌پذیرد یا رد می‌کند.

داشتن تفکر نقادانه به ما کمک می‌کند تا هنگام تصمیم‌گیری، مسئله را از جوانب مختلف، خوب بررسی و نقد کنیم، زیرا تفکر نقادانه بر پایه‌ی پرسیدن، کسب اطلاعات و استدلال قرار دارد و از تعصب و خودرأیی به دور می‌باشد.

کسانی که فریب دیگران را می‌خورند، یا به راحتی جذب گروه‌ها و افراد و مواد مخدر می‌شوند، یاد نگرفته‌اند که سوال کنند و به عاقبت کار فکر کنند، برای مثال یک نوجوان دارای تفکرنقاد هنگام دعوت از او به جایی و یا مجلسی می‌پرسد:

کی؟ کجا؟ با چه کسی؟ چرا؟ چه مدت؟

تفکر نقاد یکی از مهارت‌های زندگی است که خود زمینه‌ساز مهارت تصمیم‌گیری و حل مسئله است، به یاد داشته باشیم که تفکر نقاد با انتقاد فرق دارد، چرا که هدف‌ از انتقاد، ایراد گرفتن است ولی تفکر نقاد، نقد و بررسی همه‌ی جوانب، نقاط مثبت و منفی موضوع و مقایسه‌ی آن‌ها با یکدیگر است، برای این که بتوانیم تصمیمی درست‌تر و منطقی‌تر بگیریم.

اگر هر کس با تفکر در خود، بتواند به نقد و بررسی و کنکاش مسایل پیش آمده‌اش بپردازد، در می‌یابد که کلید گشایش هر قفلی و مشکلی نزد خود اوست و بی‌جهت آن را در نزد دیگران می‌جوید.

اصول تفکر نقادانه
1- پرسشگری: پرسیدن سوالات مناسب از خود و دیگران برای فهمیدن دقیق‌تر مطلب یا مسئله مطرح شده.

2- اطلاعات: جمع‌آوری اطلاعات از منابع مختلف درباره‌ی مطلب یا مسئله مطرح شده.

3- ارزیابی: بررسی و ارزیابی اطلاعات جمع‌آوری شده درباره‌ی مطلب یا مسئله ی مطرح شده و ارزش گذاری آن‌ها.

4- نتیجه‌گیری: در نظر گرفتن و انتخاب بهترین و صحیح‌ترین مفهوم یا راه حل برای مطلب یا مسئله مطرح شده.


ویژگی‌های افرادی که دارای تفکر نقادانه هستند:
1- روحیه‌ی پرسشگری دارند.

2- خود نقد پذیرند.

3- داوری و قضاوت آن‌ها به دور از تعصب و لجبازی است.

4- هر چیزی را به سادگی و بدون تفکر، نه می‌پذیرند و نه رد می‌کنند.

5- از منابع مختلف اطلاعات مناسب و دقیقی درباره‌ی موضوع مورد نقد، به دست می‌آورند.

6- نسبت به مسایل دید وسیع و دقیقی دارند.

7- به جنبه‌های مثبت و منفی مسئله توجه داشته و یک‌سونگر نیستند.

8- قدرت تجزیه و تحلیل و استنتاج موضوعات مختلف را دارند.

9- با ذهن باز و متفکرانه نسبت به مسایل اظهارنظر می‌کنند.

10- معمولاً قدرت تشخیص درست از نادرست را دارند.

11- گوینده‌ای متفکر و منطقی و شنونده‌ای فعال هستند.

12- در حین این که کل موضوع را در نظر می‌گیرند، به جزئیات نیز توجه می‌کنند.

13- به این مسئله واقفند که ممکن است حرف یا راه حل دیگران یا خودشان همیشه درست نباشد.

14- چون به عاقبت کار می‌اندیشند، معمولاً فریب وعده‌های دیگران را نمی‌خورند.

15- معمولاً به راحتی جذب گروه‌ها و افراد نمی‌شوند.


راهکارهای پرورش تفکر نقادانه:
1- نسبت به پدیده‌های اطرافمان، حساسیت و دقت بیشتری داشته باشیم.

2- دیده‌ها، شنیده‌ها و مطالعه‌ی خود را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم و به سادگی آن‌ها را نپذیریم و رد نکنیم.

3- درباره ی هر موضوعی با سوالات مناسب و مرتبط ، اطلاعات بیشتری به دست آوریم.

4- مسایل، معمولاً راه‌حل‌های متفاوتی دارند، تحمیل راه حل خود، یا تحمل راه حل دیگران به عنوان یک راه حل قطعی، منطقی به نظر نمی‌آید.

5- درباره‌ی مسایل پیش آمده، فکر کنیم و دچار احساسات و هیچان‌های شدید و کاذب نشویم و از قضاوت عجولانه، تعصب و خود‌رایی درباره‌ی موضوعات مورد بحث اکیداً بپرهیزیم.

6- قبل از پاسخگوی به مسایل، فکر کرده سپس تصمیم‌گیری و عمل نماییم.

7- مشوق خوبی برای مسئولانه فکر کردن خود و دیگران به خصوص کودکان باشیم.

8- از عقاید و نظرات خود دفاع معقولانه و منطقی کرده و زود تسلیم نشویم.

9- به دیگران اجازه‌ی بحث و اظهارنظر درباره‌ی موضوعات مختلف را بدهیم.

10- جلسات گفتگو درباره‌ی مسایل اجتماعی و یا روزمره در خانواده و مدرسه ترتیب داده و همه را به شرکت فعالانه در این جلسات تشویق کنیم.

11- برای رشد تفکر نقادانه در کودکان و نوجوانان مطالعه ی زندگینامه ی افراد نقاد مفید و موثر می‌باشد.

12- فرآیند تفکر کودکان و نوجوانان را بررسی و ارزیابی کنیم و در صورت نیاز از راهنمایی آنان دریغ نورزیم.

13- به هر سوالی به راحتی پاسخ نگوییم بلکه با سوال کردن مناسب، مخاطب را در رسیدن به پاسخ کمک نماییم.

14- در جلسات بحث و تبادل افکار از برچسب زدن، دستوردادن، سرزنش، نصیحت، قضاوت و مسخره کردن فکر دیگران اکیداً پرهیز نماییم.

15- با برقراری امنیت و آرامش روانی و عاطفی و احترام به عقاید و نظرات کودکان و نوجوانان آنان را به شرکت در بحث و بیان اظهار نظر ترغیب و تشویق نماییم.

16- با طرح سوالات مناسب درباره‌ی موضوعات مختلف در خانه و مدرسه نظرات دیگران را جویا شده و آن‌ها را نیز در بحث‌ و گفتگو شرکت دهیم.

17- با دقت و حوصله به نظرات دیگران در خانه و مدرسه گوش کنیم تا بتوانیم با سوالات مناسب آن‌ها را برای نتیجه‌گیری صحیح‌تر راهنمایی کنیم.

18- در صورت عدم مشارکت دیگران در بحث، شاید آن‌ها موضوع را درک نکرده‌‌اند، بیشتر توضیح دهیم تا بتوانند حضور فعال‌تری داشته باشند.

19- در مقابل سوالی که از ما می‌کنند، پاسخ از قبل تعیین شده‌ای نداشته باشیم، تا بهتر بتوانیم به نقد و بررسی ، تجزیه و تحلیل موضوع بپردازیم


موانع موفقیت

      هرفردی موفقیتهای خویش را براساس یک مقیاس نسبی مورد سنجش قرار می دهد. مـوفـقـیـتـهای کـوچـک بـرخی اشخاص درنظر برخی دیگر ممکن است بزرگ جلوه نماید؛ این کاملا بستگی بنوع تربیت، تحصیلات و شرایط مـوجود در زندگی شما دارد. تا زمانیکه به اهداف خود دست یافته و برای بهترین بودن سختکوشی می کـنـیـد، فـردی موفق محسوب میشوید. این اصل مطلب است.

با این حال افرادی نیز وجود دارند که نمی توانـند به سطـح رضایت بخشی ازموفقیت دست یابند.ضعفهای شخصیتی و یـا خـصوصـیات از پـیـش تعیین شده زندگی آنها، مـوانـع  اصـلی راه چنین انسانهایی بشمار می رود. اگر در زندگی خـود شـرایـط دشـواری را تـجربه کرده اید، نگاهی به این صفات و موقعیت ها بیندازید تا ببینید در حال آماده نمودن خود برای شکستهای بیشتر میباشید یا خیر.

پشت گوش اندازی                          

ممکن است یکی از اصلیترین اهریمنان عامل نابودی شما در تحصیل و زندگی شغلی، طفره رفتن و به تعویق انداختن امور بوده باشد. افرادی که علامت مزمن این "بـیـمـاری" در آنها دیده میشود، مایلند با این جملات توجیه کننده که " تمام کردنش کاری نخواهد داشت" و یا "نگران نباش، وقت برای انجام دادنش بسیار است"، کارها و وضایفشان را برای همیشه از سر خود باز کرده و به تعویق بیندازند.

اگر کاری در حد و اندازه قابلیتهایتان به شما روی آورد ولی به دلیل عذر و بهانه های ذکر شـده از انجام آن ممانعت بعمل آوردید، قطعا" پشت گوش اندازی مشکل اصـلی بـوده و باید مرتفع گردد. احساس میکنید که زمان در اختیار شما اسـت، اما هنگامی کـه وقـت موعود نزدیک می شود، برای اتمام کار بسرعت هجوم می آورید و نتیجه آن خواهد شد که آن طور که در ابتدا مد نظرتان بود از انجام عمل مورد نظر باز خواهید ماند.

فرد پشت گوش انداز معمولا انسانی تنبل و سست می باشد. او برای همه چیز عذر و بهانه داشته و با اینکه توانایی و ابزار انجـام امـور را در اختـیـار دارد، از اتـمام آنـها طـفره می رود. کار کردن با چنین اشخاصی غیر قابل تحمل است و نه تنها کاستی و سستی آنها باعث اختلال در کارها میگردد، بلکه کارمندان فعال دیگر نیز مـمکـن اسـت به چنـین خصیصه ای دچار شده و رویه آنها را در پیش بگیرند.