سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روح .راه .ارامش

شخصیت سالم2

مجموعه دومى از نیازها

مزلو مجموعه دومى

مجموعه دومى از نیازها

مزلو مجموعه دومى از نیازهاى فطرى را معرفى کرد: نیاز به شناختن و فهمیدن. اگرچه این نیازها بخشى از سلسله مراتب نیازها نیستند، خودشان سلسله مراتب جداگانه‏اى را تشکیل مى‏دهند. نیاز به «شناختى»، نیرومندتر از نیاز به «فهمیدن» است و باید قبل از اینکه نیاز به فهمیدن پیدا شود، حداقل تا اندازه‏اى ارضا شده باشد. با این حال، این دو نیاز تا اندازه‏اى به مثابه صناعاتى است براى رسیدن به ایمنى در جهان، و براى مردمان هوشمند، فعلیت بخشیدن به استعدادهاى بالقوه خود.

 

مفهوم ارضاى سالم

بیایید چنین فرض کنیم که شخص «الف» به مدت چندین هفته در جنگل خطرناکى به سر برده است و زنده ماندنش بسته به یافتن گهگاهى آب و غذاست. شخص «ب» نیز در موقعیتى مشابه به سر مى‏برد، لکن تفنگى دارد و غارى براى پنهان شدن که دهانه‏اش قابل مسدود شدن است. شخص «ج» علاوه بر اینها دو نفر را نیز به همراه دارد، این شخص، علاوه بر غذا، تفنگ و همراهان و غارى براى پنهان شدن، محبوب‏ترین دوستش را نیز در کنار خود دارد. سرانجام، شخص «ه» در همین جنگل، تمام اینها را دارد، و افزون بر این، رهبر مورد احترام گروه نیز هست.

براى اختصار، مى‏توان این اشخاص را به ترتیب: زنده محض، ایمن، متعلّق، محبوب و محترم خواند. این یک رشته از مراتب صعودى به «سلامت روان» است. مردى که ایمن است و تعلق مى‏پذیرد و محبوب است، سالم‏تر از مردى است که ایمن و متعلق است لکن مطرود و نامحبوب است. و اگر او علاوه بر اینها، احترام و تحسین نیز برانگیزد، به واسطه آن، احترام به خود، و عزت نفس در او رو به رشد نهد، آن گاه مى‏توان گفت که او سالم‏تر، خواستار تحقق خود، یا تماماً انسان است.

اگرچه ترتیب سلسله مراتبى نیازها در مورد اغلب افراد، کاربرد دارد، مزلو تذکر داده که شرایط استثناء نیز مى‏تواند وجود داشته باشد. برخى از افراد که به یک آرمانْ بسیار متعهّد هستند، ممکن است با طیب خاطر همه چیز، از جمله زندگى خود را فداى آرمانشان کنند، یا کسانى که به خاطر اعتقادشان تا دم مرگ روزه مى‏گیرند، نیازهاى فیزیولوژیکى و ایمنى خود را نادیده مى‏گیرند؛ شخصیتهاى مذهبى‏اى که تمام اموال دنیوى را ترک مى‏کنند براى اینکه به پیمانِ فقر وفا کنند، ممکن است در حالى که نیازهاى سطح پایین‏تر را ناکام مى‏سازند، نیاز خود شکوفایى را برآورده کنند.

 

تمایزات میان نیازهاى پست‏تر و عالى‏تر

ـ نیازهاى والاتر مختص انواع عالى‏ترند و نیازهاى عالى‏تر در راستاى رشد انسان بروز مى‏کنند.

ـ هرچه یک نیاز در سلسله مراتب، پایین‏تر باشد، نیرومندى، تأثیر و تقدّم آن بیشتر است. نیازهاى بالاتر، ضعیف‏تر هستند و محروم ماندن از نیازهاى عالى‏تر، نومیدى محروم ماندن از نیازهاى پست‏تر را موجب نمى‏شود.

ـ زیستن در سطح نیاز عالى‏تر به معناى کارآیى جسمانى بیشتر، طول عمر بیشتر، خواب بهتر، و اشتهاى بهتر و... است.

ـ نیازهاى عالى‏تر از نظر ذهنى کمتر ضرورى‏اند. آنها کمتر درک شدنى و بیشتر قابل اشتباه شدن‏اند و به واسطه تلقین، تقلید، و به دلیل عادت یا اعتقاد غلط، بسیار آسان با نیازهاى دیگر مى‏آمیزند وضوح و روشنى خود را از دست مى‏دهند.

ـ ارضاى نیاز عالى‏تر، پیامدهاى خوشایند ذهنى در پى دارد. و این بدان معناست که ارضاى نیاز عالى‏تر، شادى ژرف‏تر و صفاى بیشترى به دنبال دارد و به زندگى درونى فرد، غناى بیشترى مى‏بخشد.

ـ پیگیرى و ارضاى نیازهاى عالى‏تر به معناى گرایش عمومى به سمت سلامت است.

ـ نیازهاى عالى‏تر، پیشْ شرطهاى بیشتر دارند و زندگى در آن سطح، پیچیده‏تر است.

ـ آنهایى که هر دو نیاز عالى‏تر و پایین‏ترشان ارضا شده است، ارزش والاتر را غالباً به نیازهاى عالى‏تر مى‏دهند تا به نیاز پایین‏تر.

ـ هرچه سطح نیاز بالاتر باشد تعداد کسانى که در دایره عشق مى‏نشینند بیشتر مى‏گردد و فرد، جامعه‏گرایى بیشترى خواهد یافت.

ـ هرچه نیازها عالى‏تر باشند، درمان روانى آنها مى‏تواند آسان‏تر و مؤثرتر باشد، در حالى که در سطح نیازهاى پایین‏تر، درمان به سختى مى‏تواند سودمند افتد. گرسنگى، نمى‏تواند با روانْ درمانى آرام گیرد.

ـ نیازهاى پایین‏تر، بسى بیش از نیازهاى عالى‏تر، محسوس، لمس کردنى، محدود و متمرکزند.

ـ لازم نیست یک نیاز، قبل از اینکه نیاز بعدى موجود در سلسله مراتبْ اهمیت پیدا کند، به طور کامل ارضا شده باشد.

مزلو درصدِ رو به کاهش ارضاى هر نیاز را هنگامى که در سسله مراتب، به سمت بالا پیش مى‏رویم ارائه داد. به عنوان مثالى فرضى، او شخصى را که ارضا شده است، به این صورت توصیف مى‏کند: «هشتاد و پنج درصد از نیازهاى فیزیولوژیکى هفتاد درصد از نیازهاى ایمنى، پنجاه درصد از نیازهاى تعلق‏پذیرى و عشق، چهل درصد از نیازهاى احترام، و ده درصد از نیاز خود شکوفایى».