سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روح .راه .ارامش

شخصیت سالم 2

نیازهاى احترام

اگر احساس کنیم که دوستمان دارند و حس تعلق نیز داریم، پس از آن، نیاز به احترام را پروش مى‏دهیم. ما به شکل ارزش قایل شدن براى خود، از خودمان احترام را مى‏خواهیم و به شکل مقام، شهرت یا موفقیت اجتماعى، از دیگران آن را مى‏خواهیم. بنابراین، نیاز احترام وجود دارد: نیاز به عزّت نفس، و نیاز به احترامى که دیگران آن را براى ما فراهم مى‏کنند.

ارضاى نیاز به عزّت نفس به ما امکان مى‏دهد تا از توانمندى، ارزش و کفایت خود مطمئن شویم. از آن پس مى‏توانیم در تمام جنبه‏هاى زندگى شایسته‏تر باشیم. زمانى که فاقد عزت نفس هستیم، احساس حقارت، درماندگى و یأس مى‏کنیم و از توانایى‏مان در کنار آمدن با مشکلات زندگى اطمینان کمى داریم.

 

نیاز به خود شکوفایى

بالاترین نیاز در سلسله مراتب مزلو، یعنى خود شکوفایى، حداکثر تحقق و رضایت خاطر از استعدادها، امکانات و تواناییهاى ما را در بر مى‏گیرد. مزلو نوشت که این نیاز، ما را وا مى‏دارد تا به حداکثر آنچه لیاقتش را داریم تبدیل شویم. حتى اگر تمام نیازهاى دیگر ما ارضا شده باشند، چنانچه خود را شکوفا نکنیم، بى‏قرار، ناکام، و ناخشنود خواهیم بود.

براى خود شکوفایى چند شرط لازم است. اول، ما باید از قید و بندهایى که توسط خودمان و جامعه تحمیل مى‏شوند آزاد باشیم. دوم، ما نباید توسط نیازهاى پایین‏تر، آشفته شویم، یعنى به وسیله نگرانى براى غذا یا ایمنى. سوم، ما باید از خود انگاره‏مان و تصورى که از دیگران داریم مطمئن باشیم. ما باید دوست بداریم و متقابلاً دوستمان بدارند. و چهارم، ما باید از نیرومندیها و ضعفها، خوبیها و بدیهایمان شناخت واقع‏بینانه‏اى داشته باشیم.

 

مجموعه دومى از نیازها

مزلو مجموعه دومى از نیازهاى فطرى را معرفى کرد: نیاز به شناختن و فهمیدن. اگرچه این نیازها بخشى از سلسله مراتب نیازها نیستند، خودشان سلسله مراتب جداگانه‏اى را تشکیل مى‏دهند. نیاز به «شناختى»، نیرومندتر از نیاز به «فهمیدن» است و باید قبل از اینکه نیاز به فهمیدن پیدا شود، حداقل تا اندازه‏اى ارضا شده باشد. با این حال، این دو نیاز تا اندازه‏اى به مثابه صناعاتى است براى رسیدن به ایمنى در جهان، و براى مردمان هوشمند، فعلیت بخشیدن به استعدادهاى بالقوه خود.

 

مفهوم ارضاى سالم

بیایید چنین فرض کنیم که شخص «الف» به مدت چندین هفته در جنگل خطرناکى به سر برده است و زنده ماندنش بسته به یافتن گهگاهى آب و غذاست. شخص «ب» نیز در موقعیتى مشابه به سر مى‏برد، لکن تفنگى دارد و غارى براى پنهان شدن که دهانه‏اش قابل مسدود شدن است. شخص «ج» علاوه بر اینها دو نفر را نیز به همراه دارد، این شخص، علاوه بر غذا، تفنگ و همراهان و غارى براى پنهان شدن، محبوب‏ترین دوستش را نیز در کنار خود دارد. سرانجام، شخص «ه» در همین جنگل، تمام اینها را دارد، و افزون بر این، رهبر مورد احترام گروه نیز هست.

براى اختصار، مى‏توان این اشخاص را به ترتیب: زنده محض، ایمن، متعلّق، محبوب و محترم خواند. این یک رشته از مراتب صعودى به «سلامت روان» است. مردى که ایمن است و تعلق مى‏پذیرد و محبوب است، سالم‏تر از مردى است که ایمن و متعلق است لکن مطرود و نامحبوب است. و اگر او علاوه بر اینها، احترام و تحسین نیز برانگیزد، به واسطه آن، احترام به خود، و عزت نفس در او رو به رشد نهد، آن گاه مى‏توان گفت که او سالم‏تر، خواستار تحقق خود، یا تماماً انسان است.

اگرچه ترتیب سلسله مراتبى نیازها در مورد اغلب افراد، کاربرد دارد، مزلو تذکر داده که شرایط استثناء نیز مى‏تواند وجود داشته باشد. برخى از افراد که به یک آرمانْ بسیار متعهّد هستند، ممکن است با طیب خاطر همه چیز، از جمله زندگى خود را فداى آرمانشان کنند، یا کسانى که به خاطر اعتقادشان تا دم مرگ روزه مى‏گیرند، نیازهاى فیزیولوژیکى و ایمنى خود را نادیده مى‏گیرند؛ شخصیتهاى مذهبى‏اى که تمام اموال دنیوى را ترک مى‏کنند براى اینکه به پیمانِ فقر وفا کنند، ممکن است در حالى که نیازهاى سطح پایین‏تر را ناکام مى‏سازند، نیاز خود شکوفایى را برآورده کنند.