روح .راه .ارامش

قسمت دوم نرم افزار فکر

رابطه با همکاران، فامیل ، دوستان و ... ، را چگونه تنظیم کنیم؟

-     شکست عاطفی خود را در عشق چگونه توجیه کنیم و چگونه آنرا تسکین دهیم.

-    خیانت همسران چه نقشی در زندگی خانواده دارد، چگونه آنرا تشخیص دهیم و درمان کنیم؟

-   چگونه وابستگی شوهر به خانواده اش و وابستگی زن به خانواده اش روی زندگی خانوادگی آنها تاثیر می گذارد؟ چگونه باید کنترل و درمان کرد؟

-     دخالت های مادر شوهر ، مادر زن ، پدر شوهر و پدر زن را چگونه کنترل کنیم؟

        

-    با مشکلات مزمن و حاد غیر قابل تغییر مثل عقب ماندگی ذهنی کودکان، بیماری لاعلاج عزیزانمان مثل سرطان و ... چگونه سازگاری کنیم وکنار بیاییم؟

-   رابطه پرخاشگرانه والدین با کودکان، نقش اعتیاد پدر در زندگی و نحوه ارتباط والدین با مربیان مهدکودک و مدرسه فرزندانشان چه تاثیری بر سرنوشت فرزندان دارد؟

-    اختلالات روانی مثل اختلالات جنسی، اختلال وسواس اجباری، اختلال شخصیت ، اختلالات خلقی و ... .چگونه درمان کنیم؟ 

 

-   چگونه با سالمندان ، پدر بزرگ ، مادر بزرگ تعامل داشته باشیم ، با رفتارهای آنها چگونه کنار بیاییم و چگونه خواستهای آنها را برآورده سازیم؟

-     داغ عزیزانمان را چه کنیم؟ با مرگهای ناگهانی چگونه کنار بیاییم.

 

و هزاران هزار مسئله از این دست ، مربوط به نرم افزار روان آدمی می شود.

واقعا ما چقدر در زمینه این نرم افزارهای انسانی تخصص و دانش داریم و تا چه اندازه از نظرات مشاوران ، روانشناسان ، روانپزشکان و کارشناسان استفاده می کنیم.

وقتی در حوزه های مختلف زندگی با مسائلی شبیه مشکلات عنوان شده در بالا مواجه می شویم چگونه منطقی فکر می کنیم و چگونه به احساسات و عاطفه خود بهاء می دهیم. آیا به اندازه ای که برای چکه کردن شیر آب به متخصص فکر می کنیم در مورد اساسی ترین مسائل انسانی، نیاز به تدبیر و بررسی و مشاوره را بررسی کرده ایم؟

هم اکنون چند دقیقه روی مطالب بالا تعمق فرمائید ببینید شما چقدر به سخت افزار وجودتان اهمیت می دهید و چقدر به نرم افزارهای روان خود می اندیشید و هزینه می کنید؟

فراموش نکنیم ، کیفیت زندگی ما در تعامل مستقیم جسم و روان ما شکل می گیرد و بی توجهی به هر یک مستقیما روی دیگری تاثیر منفی می گذارد. بیماری های روان تنی و دردهای عصبی نمونه ای از تاثیر روان روی جسم ماست. و ناراحتی های روانی ناشی از بیماریهای لاعلاج و جسمی نیز نمونه برجسته ای از تاثیر جسم روی روان است.

بیاییم تصمیم بگیریم ، سیستم منحصر به فرد وجودمان که از جسم و روان تشکیل شده است را قدر بدانیم و روان را فدای جسم ، و جسم را فدای روان نسازیم. و در دوره محدود زندگی خود با ایجاد تعادل در همه ابعاد وجود عزیزمان ، نهایت بهره برداری را ا زاین نعمت عظیم داشته باشیم. به خاطر داشته باشیم که ما همان نسانی هستیم که خداوند حکیم متعال به هنگام خلق کردن ما ، تابلو  تبارک الله احسن الخالقین را به هستی نشان می دهد.

 


نظریه ی فروید

    نظر

نظریه فروید بر این اساس بنا شده است که رفتاری که انسان در بزرگسالی بروز می دهد، تحت تاثیر امیال و انگیزه هایی قرار دارد که در کودکی در نهاد شکل گرفته اند. فروید ادعا می کند که بیشتر این انگیزه ها در ارتباط با سکس و فانتزیهای سکسی است که جامعه آنها را ممنوع کرده است و بوسیله مکانیسم دفاعی خود پنهان شده اند. مطابق این نظریه، انگیزه های جنسی که در نهاد برانگیخته می شوند، از هفته های آغازین زندگی وجود دارند و بخشی طبیعی از رشد انسان را تشکیل می دهند.

تئوری تکامل روانی – جنسی فروید، بسیار بحث برانگیز بوده است. البته فروید اعتقاد ندارد که انگیزه جنسی تنها انگیزه و غریزه انسان است بلکه می گوید این انگیزه مهمترین غریزه انسان است و بر این باور است که در رفتار انسانی، این غریزه مرکزیت دارد.
بر اساس نظریه فروید، روان رنجوریهای بزرگسالی نتایج پاسخ های نامناسب به مسائلی هستند که در کودکی، در یکی از مراحل تکامل روانی – جنسی تجربه می شوند. در هر مرحله این تکامل روش مشخصی برای کامیابی وجود دارد و درجه و نوع کامیابی کودک به رفتار والدین با او بستگی دارد. هم کامیابی مفرط و هم ناکامی شدید ، می توانند اثراتی ماندگار در شخص به جا بگذارند.
حالت تعادل هنگامی است که شخص به اندازه کافی کامیاب می شود و از مرحله ای به مرحله ای دیگر قدم می گذارد.
مراحل تکامل جنسی – روانی
فروید تکامل جنسی – روانی را به پنج مرحله تقسیم می کند:
1. دهانی
2. مقعدی
3. نرینگی
4. نهفتگی
5. تناسلی
در هر مرحله، مناطق متفاوتی از بدن کودک، مرکز دریافت لذت و کامیابی جنسی می باشد. همانطور که گفته شد، در هر مرحله تضادهایی بین انگیزه جنسی و قوانین اجتماعی وجود دارد. پاسخ مناسب به این تضادها باعث می شود تا کودک مرحله ای را پشت سر بگذارد و به مرحله ای دیگر برود. پاسخ نامناسب باعث تثبیت کودک در مرحله ای می شود که در آن قرار دارد.

مرحله دهانی (از سن 0 تا 1.5 سالگی(
در این مرحله، مکان کامیابی، دهان می باشد. مرحله دهانی به دو زیر مرحله تقسیم می شود: 1.زیرمرحله پذیرا که در آن کودک می مکد و قورت می دهد. 2. زیرمرحله گازگرفتن که کودک در این مرحله پرخاشگر می شود و احساس دو گانه ای بروز می دهد. طبق گفته فروید، گازگرفتن انگشتان و سینه، نمایانگر احساس دوگانه عشق و تنفر است( واژه دوگانگی احساسات که بوسیله فروید به کار رفته به نظر ژک لکان واژه مناسبی برای نمایش توامان عشق و تنفر نیست. لکان برای بیان این احساس دو گانه از لغت ابداعی مهراکین استفاده کرده است که در این مقاله نیز از این واژه استفاده می شود.).
یکی از شکل های ظهور مهراکین در مرحله دهانی تلفیق پرخاشگری و نوازش در این قسمت عمده بدن طفل است. دهان دارای دو کارکرد متناقض است: بوسه و نوازش از یک سو و گاز و دندان گرفتن از سوی دیگر. بلعیدن نیز می تواند نمایانگر پرخاشگری باشد. خلط و آب دهان ناشی از طرد و انزجار است و استفراغ نشان دهنده نفرت است و امتناع.
مشاهده کودکان و رابطه آنها با مادر از یک سو و با مواد غذایی از سوی دیگر تایید کننده این نکته است. این تبادل کشمکش آمیز به خوبی در رفتار آنها بر سر سفره غذا نمایان است. نمونه بیمارگونه این امر را می توان در نزد کودکان یا نوجوانان مبتلا به انورکسی روانی (امساک از غذا) ، ملاحظه کرد. کودک حتی با وجود خطر مرگ همچنان از خوردن غذا امتناع می کند.
اگر تثبیت در این مرحله رخ دهد، می تواند شامل نشانه های زیر باشد:
• سیگار کشیدن
• عادت به جویدن آدامس، مداد و...
• جویدن ناخن
• پرخوری
• مشروب خوری
• بد زبانی و نیش و کنایه زدن
نوزادانی که در این مرحله می مانند، در بزرگسالی می توانند به شخصیتهای دهانی تبدیل شوند. اکثرا این افراد به شدت به دیگران وابسته اند و نیاز دارند تا تمام کارهایشان را افراد دیگر برایشان انجام دهند. البته نوع دیگر شخصیتهای دهانی افرادی هستند کاملا مستقل. افراد تثبیت شده در مرحله دهانی، زیر استرس می توانند از گونه ای به گونه ای دیگر (به شدت وابسته/کاملا مستقل) تغییر کنند که این نمایشی از دکترین تضادهای فروید است.
تجربه نشان می دهد که گرایش زنان به تثبیت در مرحله دهانی به مراتب بیشتر از مردان است. مثلا تعداد دخترانی که به انورکسی روانی دچار می شوند به سه برابر شمار پسران می رسد. تهوع نیز در زنان بیشتر دیده می شود.

مرحله مقعدی (از سن 1.5 تا 3 سالگی)
در این مرحله، مکان کامیابی رکتوم و مقعد است و کامیابی، احساس داشتن مدفوع در داخل بدن و دفع آن می باشد. در این مرحله کودک به اندازه کافی قادر به کنترل اسفینکتر است و می تواند از نگه داشتن مدفوع یا از بیرون راندن آن، لذت ببرد.
این مساله، از اولین چیزهایی است که کودک را دچار تضاد با جامعه می کند: او دوست دارد هر کجا و هر زمان که لذت می برد، دفع کند اما والدین می کوشند تا او در زمان و مکان خاصی عمل دفع را انجام دهد. در ذهن کودک این ایده شکل می گیرد که عشق والدین بدون شرط نیست و به این وابسته است که او چگونه رفتار می کند.
تفاوت اصلی بین مرحله دهانی و مقعدی این است که در مرحله مقعدی، کودک، مطلوب اصلی را در بدن خود ایجاد می کند و فضولات او فراورده هایی هستند که از وجود خود او صادر می گردند. در خواست والدین این است که کودک آنگونه که آنها تعیین می کنند، دفع را انجام دهد. کودک ارزش دفع فضولات خود را برای والدین درک می کند و واکنش مناسب به درخواست آنها، برای او حالت دادن هدیه را پیدا می کند.
در اینجا نیز شاهد تبادل دیالکتیک میان والدین و کودک هستیم و ایهام موجود در آرزومندی والدین که مبتنی بر مهراکین آنهاست، عنصر اساسی را تشکیل می دهد. آنچه مهم است این است که والدین از طریق این تبادل، مرحله مقعدی خویش را دوباره تجربه می کنند. به عبارت دیگر رابطه آنها نسبت به مرحله مقعدی کودک، بیانگر مرحله مقعدی خودشان می باشد.
کودک پس از دفع فضولات، حالتی غرور آمیز به خود می گیرد و کامیابی او آشکار است. دوره مقعدی برای کودک دارای این معنا است که از این به بعد قدرت و برتری خاصی دارد زیرا در دفع، اختیار مطلق دارد. برتری از نکات اصلی دوره مقعدی است. شاید به همین دلیل است که این مرحله در زندگی مردها اهمیت بیشتری دارد.
مرحله مقعدی نیز شامل ایهام موجود بین پرخاشگری و ملاطفت است. همانطور که خلط و آب دهان و استفراغ نمایانگر طرد و انزجار و پرخاشگری هستند، مدفوع نیز چنین حالتی پیدا می کند. بنابراین، مدفوع، چیزی می شود اساسا کثیف. مشاهده کودکان نشان می دهد که در ابتدا فضولات برایشان اشیایی کثیف به شمار نمی رود.
تضادهای موجود در مرحله مقعدی، گاه به صورت عوارضی چون اسهال و یبوست، بروز می کند. اکثر موارد یبوست، ریشه روانی دارد. توجه به این نکته حائز اهمیت است که افراد بیشتر در هنگام سفر یا دوری از موطن به یبوست یا اسهال دچار می شوند.
وابسته به برخورد والدین نسبت به عمل دفع، تثبیت به دو شکل بروز می کند. اگر والدین کودک را در دفع به حال خود بگذارند و به او اجازه دهند که تا حد زیادی هنجارهای اجتماعی را نادیده بگیرد، تثبیت به صورت شخصیت برون ران انجام می شود. افرادی که دارای این تثبیت هستند به شدت ولنگار و شلخته اند، با سازماندهی مشکل دارند و بی دقت و بی ملاحظه اند. اگر والدین شدت عمل زیادی برای کنترل عمل دفع نشان دهند، کودک هنگام احساس حرکات روده اش، مضطرب می شود و سعی می کند تا چنین حرکاتی را متوقف کند. بدین صورت تثبیت به صورت شخصیت نگهدار انجام می شود. افراد دارای این شخصیت، بیش از حد تمیز و منظم اند و افرادی را که این گونه نیستند تحمل نمی کنند. این افراد همچنین می توانند بسیار بادقت، وسواسی، لجوج و خسیس باشند.

مرحله نرینگی (از سن 3 تا 5 سالگی)
مکان کامیابی در این مرحله دستگاه تناسلی است (آلت تناسلی در پسرها و کلیتوریس در دخترها). از نشانه های این مرحله، چه در دخترها و چه در پسرها، دستمالی و نوازش دستگاه تناسلی است (استمنا). مرحله نرینگی، چالش برانگیزترین مرحله تکامل روانی – جنسی است.
مرحله نرینگی با میل جنسی بدان شکل که در افراد بالغ وجود دارد، کاملا متفاوت است. شاخص اصلی این مرحله را مقوله ای اساسی تشکیل می دهد که ذکر نام دارد. در روان کاوی، ذکر به معنای آلت تناسلی مردانه نمی باشد بلکه دارای معنای ظریف و عمیقی است که با عضو جنسی ارتباط و نسبتی مستقیم ندارد. ذکر مقوله ایست متعلق به زبان تکلم که به انسان حوالت داده شده است و شاید از این روست که با کلمه ذکر به معنای یاد و یادآوری از یک ریشه است.
در این مرحله برای نخستین بار ساختمانی تثلیثی، پدر – مادر – فرزند، در ذهن کودک شکل می گیرد. این امر به صورت پرسشی اساسی که "من از کجا آمده ام؟" در ذهن او نقش می بندد.
تا قبل از مرحله نرینگی، کودک بر این تصور است که تنها خودش، مطلوب تمنای مادر است و مادر جز او به کسی تعلق ندارد. دریافت اینکه تمنای مادر تابع شخص دیگری به نام پدر است، در دنیای به هم آمیخته آنها اخلال ایجاد می کند. ورود پدر حکم ممنوعیت از تمتع از وجود مادر را برای کودک پیدا می کند و اولین پایه های قانون منع زنا با محارم در ذهن کودک شکل می گیرد.
ممنوعیت تمتع از کالبد مادر در رابطه همامیخته مادر و فرزند، نتایج دیگری نیز دارد. کودک تمتع از کالبد خود را نیز ممنوع می کند که این ممنوعیت در تضاد با تمایلات استمناآمیز او قرار می گیرد.
کودک با آگاهی به اینکه قادر به برآوردن تمنای مادر نیست به این پرسش می رسد که چه چیزی در پدر نهفته است که خلا تمنای مادر را پر می کند. این پرسش اساسی او را به تفاوت میان زن و مرد هدایت کرده تمام افکار او را به خود مشغول می کند. این پرسش در واقع آگاهی به این اصل است که مادر، یعنی زن، فاقد آن چیزی است که پدر،یعنی مرد، دارای آن است.
اتفاق کلیدی در این مرحله، تمایل و کشش کودک به والد غیر همجنس است و همزمان احساس ترس و حسادت به والد همجنس. در پسرها این موقعیت عقده اودیپ و در دخترها عقده الکترا (عقده اودیپ زنانه) نامیده می شود و نقشی کلیدی در تکامل روانی – جنسی بازی می کند.
عقده اودیپ
این نام از تراژدی کلاسیک یونانی، اودیپ شاه، گرفته شده است. اودیپ پدرش را می کشد و ندانسته با مادرش ازدواج می کند و همبستر می شود. فروید از این نام برای بیان کشش جنسی پسر نسبت به مادرش همراه با احساس حسادت و ترس نسبت به پدرش استفاده کرده است. پسر به وجود مادرش به عنوان هدفی جنسی آگاه می شود و به خاطر این آگاهی، با پدرش تضاد پیدا می کند و او را به چشم رقیب می بیند. این تضاد از آنجا ناشی می شود که پدر با مادر می خوابد، او را می بوسد، در آغوش می گیرد و به گونه ای با او در ارتباط است که برای پسر ممکن نمی باشد.
پسر بچه از یک طرف به هیچ عنوان حاضر به تقسیم مادرش با کسی نیست و از طرف دیگر از قدرت و اقتدار پدر نیز می ترسد. این ترس مشخصا از این مساله ناشی می شود که پسر هراسان است که پدر قدرتمند او را به خاطر تمایلش نسبت به مادر اخته کند .
از طرف دیگر، پسر ممکن است برای از بین رفتن رقیب، آرزوی مرگ پدر را بکند که این آرزو باعث می شود احساس گناه بکند و خود را مستحق تنبیه بداند که این تنبیه، همان اخته شدن است.
برای برطرف شدن کشمکش بین تمایلات و احساس ترس و گناه، خود، از مکانیسم های دفاعی همانند سازی ، درون فکنی و سرکوب استفاده می کند. او تمایل به مادرش را سرکوب می کند و با درون افکنی خصوصیات اخلاقی پدرش با او همانند می شود (همانند سازی با متجاوز). بدین ترتیب، پسر احتمال خطر را از جانب او کاهش می دهد. اگر این مرحله با موفقیت طی گردد، پسر شبیه پدر می شود. همانندسازی و درون فکنی، نقشی اساسی در تکامل فراخود دارند.

عقده الکترا
آنچه دختر تجربه می کند با تجربه پسر متفاوت است. فروید، بیان می کند که دختر بر این باور است که اخته شده است (مثلا هنگام تولد) و مادر را مقصر این اتفاق می داند. دختر در ابتدا مادرش را هدف عشقی خود قرار می دهد اما بعد پدر جای مادر را می گیرد و هدف گرایش کودک می شود. این جابجایی به این دلیل اتفاق می افتد که دختر به خاطر تفاوتی که با پسر دارد، احساس کمبود می کند (
Penis envy) و مادر را مسبب از دست دادن آلتش می داند.
دختر می داند که نمی تواند آلت پسرانه داشته باشد، اما به دنبال جایگزین می گردد. او می خواهد نوزادی داشته باشد تا آن کمبود را برطرف کند و به همین دلیل به سمت پدر می رود به این امید که پدر برایش نوزادی تهیه می کند. در این نقطه، "دختر به زن کوچکی تبدیل می شود." (فروید، 1925).
اینجا مشکلی پیش می آید. این که چگونه دختر با مادر همانند سازی می کند و ارزش ها و توانایی های او را به درون می کشد. در پسر، ترس اختگی است که باعث تکامل بخش اخلاقی شخصیت می شود و همانند سازی و درون فکنی وسیله ایست که پسر با آن از شدت وحشتش می کاهد. اما دختر، اصولا چنین وحشتی ندارد که مادر اخته اش کند. همانند سازی در دختر احتمالا به این دلیل رخ می دهد که دختر می ترسد که عشق مادر را از دست بدهد. این ترس نسبت به ترس اختگی، ضعیف تر است و به همین دلیل فروید ادعا می کند که همانند سازی دختر با مادر از همانند سازی پسر با پدر ضعیف تر است و در دختران، بخش اخلاقی (فراخود) به قدرت پسران نمی باشد.

تثبیت
موفقیت یا شکست در مواجهه با عقده اودیپ (الکترا)، هسته تکامل موفق یا ناموفق روانی است. اگر کودکی بتواند به خوبی این عقده را باز کند، می آموزد چگونه حسادتها و دشمنیهایش را کنترل کند و آماده می شود تا به مرحله دیگر برود.
تثبیت در مردان باعث می شود تا شخص نسبت به سکس احساس گناه یا اضطراب داشته باشد، از اختگی بترسد و دارای شخصیت خودشیفته شود.
در زنان، فروید عقیده دارد که این مرحله به طور کامل طی نمی شود و همیشه ته نشینی از احساس حسادت و پایین تر بودن در شخصیت زن باقی می ماند. البته فروید هنگامی که نظریه اش را در مورد زنان ارایه کرد، بیان کرد که نسبت به این نظریه تردیدهایی دارد.
در هر حال چه در زنان و چه در مردان، برخورد نامناسب با این تضادها باعث بوجود آمدن وضعیتی می شود که بین دو قطب بی بند و باری جنسی و دوری از سکس در حرکت است.
مرحله نهفتگی ( از سن 5 سالگی تا بلوغ)
این مرحله به دنبال دفع امیال و افکار جنسی کودک به ضمیر ناخودآگاه آغاز می شود. با رانده شدن توهمات و هیجانات جنسی به ناخودآگاه به کودک اجازه می دهد تا انرژیش را برای بدست آوردن سایر مهارتهای زندگی صرف کند. اینجا زمانی است که کودک می آموزد، خود را با محیط بیرون تطبیق می دهد، با فرهنگ می شود، عقاید و ارزش هایش را شکل می دهد، روابط دوستانه با هم جنسانش برقرار می کند، ورزش می کند و ....
در مرحله نهفتگی، تعادل بین نهاد، خود و فراخود بهتر از هر زمان دیگری در زندگی برقرار می باشد و به همین دلیل تعارضات خاصی پیش نمی آید که منجر به تثبیت و یا شکل گیری عقده ها شود.مشکلات رفتاری کودک در این مرحله نشان از آن دارد که او نتوانسته است مرحله نرینگی را به خوبی پشت سر بگذارد.
این مرحله، شبیه به آرامش قبل از طوفان است. طوفانی که بلوغ نام دارد که در آن لیبیدو دوباره بیدار می شود.
مرحله تناسلی (بلوغ به بعد)
در این مرحله مکان کامجویی، دستگاه تناسلی است که در جریان بلوغ کامل شده است. تضادها در این مرحله با جامعه بیشتر وابسته به نوع هنجارهای جامعه است. مثلا در جامعه ای خودارضایی گناهی نابخشودنی شمرده می شود و در جامعه ای دیگر، فعالیتی طبیعی و نرمال. در جایی به خاطر رابطه جنسی مجازات های سخت اعمال می شود و در جایی نداشتن این رابطه والدین را نسبت به سلامت فرزندشان نگران می کند. اما در هر حال، هر جامعه ای، به نحوی فعالیت جنسی در این مرحله را پذیرفته است.
در این مرحله هیچگونه تثبیتی رخ نمی دهد. طبق نظر فروید اگر افراد در این مرحله با مشکلاتی روبرو می شوند، به خاطر آسیب هایی است که در سه مرحله اول تکامل روانی- جنسی داشته اند. اشخاص با تثبیت های مراحل قبل پا به این مرحله می گذارند. مثلا کسی که به خاطر تمایلش به جنس مخالف در این مرحله، احساس نگرانی و گناه می کند، به این دلیل است که در باز کردن عقده اودیپ (الکترا) ناموفق بوده است (نکته جالب این است که در جوامعی، داشتن این احساس گناه و اضطراب، ستوده
می شود).

زیگموند فروید، در ابتدا تئوری خود را بر این اصل بنا نهاد که انرژی جنسی یا لیبیدو یا غریزه زندگی، تنها منبع نیروده فعالیتهای بیولوژیکی انسان است. در واقع به خاطر همین مساله است که در برداشت عمومی، روانکاوی چیزی است که فقط و فقط به سکس می پردازد. این برداشت تا آنجا گسترده شده که حتی تئوری فروید، مکتب بی بند و باری جنسی معرفی شده است. بعد از کشتار جنگ اول جهانی، فروید لازم دانست تا غریزه دیگری را نیز در نظر بگیرد. او این غریزه را تاناتوس یا غریزه مرگ نامید. تاناتوس منبع تامین انرژی برای تمایلات غریزی انسان به خشونت است. باقی غرایز انسان به صورت ترکیبی از این دو ظهور پیدا می کنند. فروید با توجه به این مطلب برای شخصیت انسان، ساختاری ارائه می دهد که در ادامه به آن پرداخته می شود.
مدل ساختاری شخصیت
ساختار شخصیت انسان سه گانه است. فروید شخصیت را به سه بخش نهاد ، خود و فراخود تقسیم می کند. از این سه قسمت، خود، آشکار است و دو بخش دیگر پنهانند.
نهاد
ما همراه نهادمان زاده می شویم. نهاد بخش بسیار مهمی در شخصیت ماست زیرا بعد از تولد، ما را به سمت رفع احتیاجات ابتدایی می برد. فروید عقیده دارد که نهاد بر اساس اصل کامجویی بنا شده است. به عبارت دیگر، نهاد، فورا آنچه را که لذت بخش می داند، می خواهد بدون توجه به شرایط و رعایت چیزی. نهاد به واقعیت توجه ندارد و امکان دسترسی به لذت را در موقعیتی که در آن قرار دارد، نمی سنجد. نهاد، فقط می خواهد. نوزادان هنگامی که گرسنه اند یا به هر دلیلی نیازمند مراقبت والدین هستند، ملاحظه شرایط پدر و مادر را نمی کنند. آنها توجهی به زمان و مکان ندارند و اهمیتی ندارد که والدین خوابیده اند، در حال استراحتند یا غذا می خورند.
شخصی را در نظر بگیرید که در کلاس درس نشسته است و دوست دارد بخوابد. نهاد می گوید همانجا و در همان زمان بخواب.
همانطور که گفته شد، منبع انرژی نهاد، لیبیدو و تاناتوس است. هالیوود به عنوان یکی از صنایع سود آور جهان با فیلم هایی که دارای سکانس های سکس و خشونت هستند، روی نهاد سرمایه گذاری می کند.
خود
در سه سال بعد از تولد، کودک بیشتر و بیشتر با دنیا برخورد می کند و بخشی دیگر از شخصیت تکامل پیدا می کند. فروید این قسمت را خود نامیده است. خود، رویه بیرونی شخصیت و آن چیزی است که جهان خارج، از ما می بیند. خود را اصل واقعیت شکل می دهد و بر اساس رویکردی واقع گرایانه به سمت دنیا و دیگران، تکامل می یابد.
خود این را درک می کند که دیگران هم نیازها و خواسته هایی دارند و مهم تر از آن، کامجویی باید در شرایط مناسبی انجام شود و لذت بردن در شرایط نامناسب می تواند آسیب رسان باشد. کودکی را درنظر بگیرید که وقتی والدینش نیستند، شکلاتی را که نباید بخورد، می خورد. وقتی کودک منتظر می ماند تا والدین از خانه بیرون بروند، خود، راهی پیدا کرده است که هم نهاد به چیزی که می خواهد برسد و هم این کامجویی همراه با تنبیه نباشد. خود، سعی می کند تا شرایط کامجویی نهاد را فراهم کند. به عنوان مثالی دیگر، خود، به شخصی که در کلاس درس خوابش گرفته است، می گوید برو به نیمکت آخری، گوشه دیوار طوری بخواب که معلم نبیند.

فراخود
در سن پنج سالگی، در انتهای مرحله فالیک یا نرینگی (ذکری)، فراخود شکل می گیرد. آنچه فراخود را شکل می دهد، عقده اودیپ (در زنان عقده الکترا) است. عقده ای که کودک با برخورد با آن، احساس شرمساری و بد بودن می کند.فراخود، بخش اخلاقی شخصیت است و محصول اجتماعی شدن که به دو بخش تقسیم می شود: خود ایده آل و وجدان. خود ایده آل درگیر معیارها و مشخصاتی است که شخص آنها را معیارهای برتر می داند. خود ایده آل بین رفتار انسان و رفتار آرمانی مورد انتظارش قضاوت می کند و شخص را به سمت تصویری می برد که می خواهد به آن برسد. این قسمت از فراخود، از رسوب تصاویر ذهنی اولیه از اولیا و قهرمانان که مبتنی بر تحسین طفل در خصوص کمال آنان است، ساخته می شود. وجدان هم ندایی درونی است که شخص را هنگام انجام کارهایی که غلط می داند، بازخواست می کند.
فراخود، منبع پاداش و تنبیه است و احساساتی مانند غرور، رضایت، شرمساری و ... را بوجود می آورد. فراخود، حاصل همانند سازی اولیه با شخصیت والدین است و دو دوره های مختلف زندگی، با اضافه شدن تجربیات شخص یا با برخوردهای اجتماعیش، تکامل می یابد.
در مثال کلاس درس، فراخود به شخص می گوید کلاس جای خوابیدن نیست.

خود و شخصیت
خود، بخشی از نهاد است که به واسطه نفوذ دنیای خارج تعدیل شده است تا ضمن دریافت محرکها به عنوان محافظی در مقابل آنها نیز عمل کند. در اصل، خود، وظیفه ارائه جهان خارج را به نهاد بر عهده دارد. خواسته های نهاد و فراخود، اغلب در تضاد با یکدیگرند. در این بین، خود با استفاده از مکانیسم های دفاعی، سعی می کند این تضادها را برطرف کند و بپوشاند. رابطه خود و نهاد مثل رابطه سوارکار و اسب است. معمولا سوارکار است که مسیر حرکت اسب را تعیین می کند ولی گاهی مجبور است از مسیر دلخواه اسب، پیروی کند.
سه قطب در حال کلنجار با خود عبارتند از:جهان خارج، فراخود و نهاد. اضطراب را می توان ناشی از نقص عملکرد خود در مقابله با هر یک از سه محور مذکور دانست: اضطراب واقع بینانه در رابطه با جهان خارج. اضطراب اخلاقی در رابطه با فراخود و اضطراب روان رنجورانه در رابطه با فشارهای نهاد.
در یک شخص سالم، خود، قدرتمندترین بخش شخصیت است. اگر نهاد قدرتمند شود، هوس ها و خودرضایتمندی ها، زندگی شخص را تحت تاثیر قرار می دهند. اگر فراخود، قوی تر باشد، شخص را گرفتار اخلاقیات بسته و قضاوت انعطاف ناپذیر در رابطه با جهان واقعیت می کند.
اهداف درمانی روانکاوی، تقویت خود، استقلال بیشترش از فراخود و گسترش حوزه درک و سازماندهی آن است تا به این ترتیب، فرد بتواند به طور مناسب بین کامجوییها و شرایط واقعی، توازن برقرار کند.
مدل توپوگرافیکی
طبق نظریه فروید، بیشتر چیزهایی که انسان در زندگیش تجربه می کند، تحریکات و هیجانات نهفته، باورها و احساسات در سطحی هشیار و خودآگاه در دسترسش نیست. بیشتر چیزهایی که ما را به حرکت در می آورد، در ناخودآگاهما مدفون شده است. عقده هایی که توسط خود واپس زده می شوند (به دلیل تضادهایی که در قسمت قبل به آنها اشاره شد)، از یاد نمی روند بلکه در ناخودآگاه ما پنهان می شوند و عمیقا زندگی ما را تحت تاثیر قرار می دهند. دسترسی مستقیم به ناخودآگاه ممکن نیست. این بخش، بخش پنهانی است که در سایه قرار دارد. به دلیل تعارض نهاد با فراخود و خود، ناخودآگاه به گونه ای ظهور می کند تا ازقضاوت و سرکوب دور بماند. مثلا، خواب محل حضور ناخودآگاه است. در روانکاوی، با تکنیکهایی مانند تداعی آزاد، تحلیل رویا و... به کاویدن ناخودآگاه و بیرون کشیدن خاطرات دفن شده، پرداخته می شود.
تمام آنچه که ما به آن آگاهیم، در خودآگاه ما قرار دارد. خودآگاه بخش بسیار کوچکی از ماست. به عبارت دیگر در هر زمان، ما از بخش بسیار ناچیزی از آنچه شخصیتمان را می سازد، آگاهیم. بیشتر آنچه هستیم، مدفون است و دور از دسترس.
در مقایسه با دو قسمت گفته شده، بخش دیگری وجود دارد که نیمه آگاه نامیده می شود. این قسمت به فعالی خودآگاه نیست اما مانند ناخودآگاه هم دور از دسترس نمی باشد. در نیمه آگاه نیز، چیزهایی مدفون شده اما می توان با جستجو آنها را بیرون کشید. برخی از خاطرات کودکی یا نام بهترین دوستان دوران مدرسه، در نیمه آگاه ذخیره شده است.
این سه بخش را می توان به کوه یخی تشبیه کرد که در آب شناور است. آبی که اطراف کوه را گرفته تمام چیزهایی است که ما تجربه نکرده ایم و به شخصیت ما اضافه نشده است. در این کوه یخ، خود، رابط بین قسمتهای مختلف است

 

 


20 قانون طلایی زندگی

زنـدگـی امـروزی مـملـو از فـراز و نـشـیـب است. برای کامیابی باید با مشکلات مباره نمود و هیچگاه بـر اثـر بروز سختی ها و شکست ها نـا امید نگردید. زندگی  همانند بازی فوتبال می ماند که تا دقیقه 90 مـمـکـن است سرنوشتش تغییر کند.در این قسمت 20 قانون طلایی کـه شـمـا را در طـی مسیر یاری میرساند، آورده شده است.

 1- حتی رئیس هم باید آستینهایش را برای کار کمی بالا بزند

زیردستان خـود را وادار بـه انـجـام کـاری نـکنید که خودتان تا کنون انجامش نداده اید و یا رغبتی به انجام دادنش ندارید. اگر رئـیس یا سـردسته گروهی هسـتـیـد باید سرمشق والگوی دیگران قرار بگیرید، آنگاه هیچکس نیز در انجام کاری با شما بحث نخواهد کرد.

2- اندکـی شـانـس و اقبال بهتر از کوهی از دانش و خردمندی است

هر اندازه که شما زیرک و باهوش باشید لحظاتی در زنـدگـی وجـود دارند که باید خودتان را آماده رویـارویـی بـا آنـهـا کـنـیـد. حتـی یـک مـرد خـردمند و دانا نیز پاهایش روی یخ لیز می خورد. هیچگاه اهمیت زمان و مکان مناسب انجام کارهایتان را دست کم نگیرید.

3- در ازای هر سخنی که می گویید، اجـازه دهید دشمنتان ده سخن بگوید

هر قدر کـه شـما بـا سخن های خود اطلاعاتی را برای دشمنتان آشکار و افشا گردانید، وی قدرت بیشتری برای ضربه وارد کردن و صدمه زدن به شما در اختـیـار خواهد داشـت. بگذارید دشمنتان سخن بگوید زیرا که اطلاعات قدرت محسوب میگردد و آنـکه اطـلاعات قادر است ویرانگر باشد.

4- پول نقد، پول نقد است حتی اگر از شکم فیل بیرون آید

زمانی که شما اسکناس در دست دارید هیچ اگر و امایی وجود نخواهد داشت تـنها پول نقد است که وجود دارد. چک همیشه در معرض بـرگـشـت خـوردن و کـارت اعتـباری هـم مختص آدمهای زود باور میباشد اما پول نقد همواره پول نقد است.

5- هیچگاه %100 هیچ چیز را برای هیچکس بر ملا نکنید

اگر شما خیال دارید میلیونر شوید بهتر است هیچگاه تمام جزئیات برنامه و نقشه خود را به کسی نگویید. همواره چیزی را نزد خودتان نگاه دارید.اگر مجبور به افشای آن شدید تنها %75 تا%90 آن را بر فاش سازید.همان %10 از شما حفاظت خواهد کرد(خصوصا هرگاه آن %10 باقیمانده غیر قانونی نیز باشد) و همچنین ضامن آن میگردد که آن ایده متعلق به شما میباشد.

 

دوستان ادامه مطلب پس فردا....9.15


موانع موفقیت

      هرفردی موفقیتهای خویش را براساس یک مقیاس نسبی مورد سنجش قرار می دهد. مـوفـقـیـتـهای کـوچـک بـرخی اشخاص درنظر برخی دیگر ممکن است بزرگ جلوه نماید؛ این کاملا بستگی بنوع تربیت، تحصیلات و شرایط مـوجود در زندگی شما دارد. تا زمانیکه به اهداف خود دست یافته و برای بهترین بودن سختکوشی می کـنـیـد، فـردی موفق محسوب میشوید. این اصل مطلب است.

با این حال افرادی نیز وجود دارند که نمی توانـند به سطـح رضایت بخشی ازموفقیت دست یابند.ضعفهای شخصیتی و یـا خـصوصـیات از پـیـش تعیین شده زندگی آنها، مـوانـع  اصـلی راه چنین انسانهایی بشمار می رود. اگر در زندگی خـود شـرایـط دشـواری را تـجربه کرده اید، نگاهی به این صفات و موقعیت ها بیندازید تا ببینید در حال آماده نمودن خود برای شکستهای بیشتر میباشید یا خیر.

پشت گوش اندازی                          

ممکن است یکی از اصلیترین اهریمنان عامل نابودی شما در تحصیل و زندگی شغلی، طفره رفتن و به تعویق انداختن امور بوده باشد. افرادی که علامت مزمن این "بـیـمـاری" در آنها دیده میشود، مایلند با این جملات توجیه کننده که " تمام کردنش کاری نخواهد داشت" و یا "نگران نباش، وقت برای انجام دادنش بسیار است"، کارها و وضایفشان را برای همیشه از سر خود باز کرده و به تعویق بیندازند.

اگر کاری در حد و اندازه قابلیتهایتان به شما روی آورد ولی به دلیل عذر و بهانه های ذکر شـده از انجام آن ممانعت بعمل آوردید، قطعا" پشت گوش اندازی مشکل اصـلی بـوده و باید مرتفع گردد. احساس میکنید که زمان در اختیار شما اسـت، اما هنگامی کـه وقـت موعود نزدیک می شود، برای اتمام کار بسرعت هجوم می آورید و نتیجه آن خواهد شد که آن طور که در ابتدا مد نظرتان بود از انجام عمل مورد نظر باز خواهید ماند.

فرد پشت گوش انداز معمولا انسانی تنبل و سست می باشد. او برای همه چیز عذر و بهانه داشته و با اینکه توانایی و ابزار انجـام امـور را در اختـیـار دارد، از اتـمام آنـها طـفره می رود. کار کردن با چنین اشخاصی غیر قابل تحمل است و نه تنها کاستی و سستی آنها باعث اختلال در کارها میگردد، بلکه کارمندان فعال دیگر نیز مـمکـن اسـت به چنـین خصیصه ای دچار شده و رویه آنها را در پیش بگیرند.


افـسردگی اختلالی

افـسردگی اختلالی است که قادر است افکار، خلق و خو،احـساسات، رفـتــار، سلامتی جسمانی و روحی شما را
تحـت الشـــعاع قرار دهد. هر انسانی در مقاطع خاصی از زنـدگی خود به افسردگی دچار میگردد. نشانه ها و علایم
افسردگی عبارتند از:

* غم و اندوه پایدار، اظطراب، احساس پوچی.

* احــساس نا امیدی و بدبینی- احساس گناه، احسـاس
بی ارزشی و در ماندگی - احساس تیره بختی.

* کاهش سطح انرژی و احساس خستگی.

* دشواری در تمرکز، یاد آوری و تصمیم گیری-عدم توانایی
در اندیشیدن.

* 
بی خوابی و یا افزایش میزان خواب.

* از دست دادن اشتها و 
کاهش وزن - یا پر خوری و افزایش وزن.

* عدم تمایل به ملاقات با دیگران - یا وحشت از 
تنها ماندن - حضور یافتن در فعالیتهای اجتماعی دشوار و غیر ممکن میگردد.

* احساس بی ارزش بودن و نا عادلانه بودن زندگی- احساس شکست- احساس سربار بودن.

* از دست دادن علاقه و میل به فعالیتهای معمولی در زندگی و یا سرگرمیهایی که پیشتر برای فرد لذت بخش بوده اند.

* بیقراری و بیتابی - زود رنجی و تحریک پذیری- و یا کند شدن حرکات و واکنشها- بی تفاوتی.

* افت
اعتماد بنفس - سرزنش مدام خود - نگرانی از گذشته و آینده.

* مشکلات جسمانی که معمولا به دارو جواب نمیدهند مانند: خارش بدن - 
تاری دید -تعریق شدید- خشکی دهان- مشکلات گوارشی (یبوست، اسهال - سوء هاضمه)-سردرد - کمردرد.

* افکار صدمه زدن به خود و یا دیگران - افکار خود کشی.


شما ارزشمند هستید. من در شما خدا را حس میکنم

    نظر

شما ارزشمند هستید. من در شما خدا را حس میکنم 

من همیشه خدا را در خوبیها جستجو میکنم. بجای اینکه فکر کنم او در آسمانهاست و اینطوری هیچوقت نتونم حسش کنم ، او را در مخلوقاتش جستجو میکنم. خدا قدری از خوبی خودشو توی شما گذاشته و من وقتی بتونم این خوبی رو بشناسم و حس کنم در واقع انگار که خدا رو حس کرده باشم. در سایر مخلوقات هم همینطور: وقتی یه دردمندی میاد پیشم و با لبخند میره ، لبخند که میزنه حس میکنم این خداست که داره با لبای او بهم لبخند میزنه. لذا احساس خوبی میکنم و در عین حال بلافاصله این حس منو یاد این میندازه که من فقط وسیله ای بودم برای درک اون فرد و شادکردنش. و در واقع کار اصلی رو خود خدا کرده. راستش من سعی کردم خدا رو اینطوری حس کنم. به تو هم پیشنهاد میکنم که از همین روش جلو بری. وقتی به دیوارها نگاه میکنم و سفیدیشون رو میبینم فکرنمیکنم این سفیدی از خودشونه بلکه فکر میکنم از خداست و لذا در اون سفیدی خدا رو میبینم. وقتی در اتاق بسته میشه بدون اینکه به چارچوب در گیر کنه فکر نمیکنم نجاری که اونو درست کرده این نظم زیبا در کارش رو ذاتا داشته بلکه فکر میکنم خدا بهش ارزونی داشته و لذا با دیدن اون نظم و خیلی نظمهای دیگه خدا رو حس میکنم. اینه که در همه حال حس میکنم خدا هست و این آرامش عجیبی بهم میده. و البته کمکم میکنه که مواظب رفتارم باشم و من همیشه سعی کرده ام که همه چیز را از خدا بدانم. ولذا در هر لحظه به مخلوقات خدا نگاه کرده و او را تحسین وستایش مینمایم. من شما را آدم خوبی ارزیابی میکنم. شما انسان ارزشمندی هستید. اگر میخواهید خدا از شما راضی باشد برای آنچه او آفریده ( یعنی خودتان ) ارزش قایل شوید . خودتان را گرامی بدارید ، به این دلیل که آفریده او هستید و این دلیلی است کافی برای احساس ارزشمندی. همچنانکه وقتی ما بدانیم یک تابلو نقاشی اثر مثلا لئوناردو داوینچی یا ونسان ونگوک یا استاد فرشچیان است برایش ارزش قایلیم ، زیرا آنها آدمهای بزرگی بوده اند و لذا آثارشان را باید بدیده احترام نگریست. ما به شعر حافظ و مولانا و سعدی و سهراب  و ... اهمیت و ارزش میدهیم چون آنها شعرای بزرگی بوده اند. پس به شما میگویم که من برای شما ارزش زیادی قایلم چون آفریده بزرگترین آفریننده هستید و همینطور از شما میخواهم برای خودتان ارزش بسیار قایل شوید و همه این را از خدا بدانید تا دچار غرور نشوید.


روش پیشنهادی برای درمان اضطراب

    نظر

اضطراب و تشویش ممکن است برای هریک از افراد در هر زمان و مکانی رخ دهد اما خیلی از کاهش دهنده های استرس و اضطراب وجود دارند که تنظیمات سیستم عصبی ما را انجام می دهند در آن صورت و می توانیم نگاهی کنیم به اینکه چگونه اضطراب در ما ایجاد شد و اینکه چطوری می توانیم از روشهای درمانی برای آرام کردن سیستم عصبی خود و کاهش اضطراب استفاده کنیم .

هر کسی اضطراب را در طول زندگی خود تجربه کرده است . شاید وقتی که در اتاق انتظار دکتر نشسته اید و فکر می کنید که پزشکتان با یک سوزن خیلی بزرگ در اتاق تزریقات منتظر شماست و یا زمانی که تمام روز را صرف آشپزی کرده اید اما وقتی به صورت مادرتان نگاه می کنید می پندارید که تمام تلاشت بیهوده تلف شده است یا ازشغلتان متنفر باشید .
این تجربیات مختلف می تواند در افراد ایجاد اضطراب کند وعلائم و نشانه های متفاوتی را نشان دهد مثل طپش قلب ، داشتنن احساس نا خوشایند ، نداشتن تمرکز ، تنشهای عضلانی ، خشکی دهان ، عرق کردن ، احساس دردهای عصبی در حفره شکمی ، نفس نفس زدن .
اضطراب می تواند هم کوتاه مدت باشد و یا طولانی مدت که بستگی به منبع ایجاد کننده اضطراب دارد . البته بیشتر اضطرابها طولانی مدت هست و علائم زیادی را در شما ایجاد می کند .
اگر اضطراب شما در نتیجه واکنش به یک دوره طولانی تجربه خواهید کرد . که در این حالت بعضی ازعلائم از قبیل اسهال ، یبوست و کج خلقی در افراد بشدت ایجاد می شود . ممکن است اضطراب شما ناشی از شغل باشد ، منبعی که هرگز شما را رها نمی کند ، می ترسید که صبح بیدار شوید چون مجبور خواهید بود که به سر کار بروید ، می ترسید که شب به رختخواب روید چون وقتی بیدار می شوید مجبورید به سرکار روید . از پایان هفته می ترسید زیرا وقتی تعطیلات پایان هفته به اتمام می رسد بازهم مجبورید سرکار روید زمانی که اضطراب همیشه همراه شما باشد ممکن است علائمی چون درد قفسه سینه ، پر اشتهایی یا کم اشتهایی ، بی خوابی در انسان ایجاد شود. تمام 3 موقعیت توصیف شده انواعی از اضطرابهای هر روزه ما هستند ، اما بهر حال برای هر یک از ما ممکن است عوارضی چون جسمی ، روحی و عاطفی ایجاد کند .
چه چیز باعث ایجاد اضطراب می شود ؟
ضرورتا اضطراب بخشی از مکانیسم " جنگ و گریز " است که از اجدادمان به ما رسیده است، آنها هم شکارچی بودند و هم شکار می شدند و غریزه اشان آنها را برای حمله کردن یا فرار کردن آماده می کرده است که همین مسئله در آنها اضطراب ایجاد می کرده و باعث زنده ماندن آنها می شده است بطوریکه اضطراب باعث می شده هرمون آدرنالین در خون آزاد شود و علامات هشدار دهنده ایجاد گردد و با تحریک کبد قندهای محرک و انرژی زا در بدنشان آزاد می شده و آنها را آماده جنگیدن می کرده است.
سیستم هشدار دهنده هنوز هم برای بحرانهای امروزی لازم است اما مکنیسم جنک و گریز برای محرکهای تنش زا امروز ما مناسب نیست چون می توانیم شغلمان و یا دکترمان را در صورت نارضایتی عوض کنیم . امروزه جنگیدن بصورت فیزیکی نتایج مفیدی در بر نخواهد داشت . وقتی اضطراب شدید باشد مکانیسم جنگ و گریز می تواند به بافتهای بدن شما آسیب برساند و ایجاد بیماری هایی در انسان کند ، مثل سردرد و پر فشار خونی.
در حالیکه استرس اغلب ریشه در علائم اضطرابی دارد.این علائم می تواند به وسیله مشکلات فیزیکی ایجاد شود اگر نشانه های اضطرابی در شما ادامه پیدا کرد حتما به پزشک مراجعه کنید تا بررسی های زیر روی شما انجام شود.
1.پرکاری تیروئید : ممکن است علائمی مشابه نشانه های اضطرابی ایجاد کند.
2.اختلال در کار قلب : می تواند علائم عصبی به میزان کمی در شما ایجاد کند.
3.سندرم پیش از قاعدگی
4.قرصهای رژیمی
5.کم خونی
6.دیابت
7.کم قندی خون
وقتی شما فهمیدید که چه چیز می تواند اضطراب ایجاد کند،آن زمان یاد میگیرید که چه کارهایی می توانید بکنید تا اضطراب در شما کاهش یابد.
روشهای درمانی معروف به گنجه
بادام:10 مغز بادام خام را هر شب در آب بخیسانید تا نرم شود،بعد پوست آنها را بکنید و مغزهای بادام را با یک فنجان شیر گرم مخلوط کنید و کمی زنجبیل به آن اضافه کنید و هر شب قبل از خواب بنوشید.
جوش شیرین:یک سوم فنجان جوش شیرین را به یک سوم فنجان زنجبیل اضافه کرده و به مدت 15 دقیقه بخیسانید و از آن استفاده کنید.
روغن:روغنهای گل آفتابگردان ،نارگیل،و ذرت و یا کنجد برای کاهش اضطراب موثر است .
6 انس روغن را گرم کنید و روی تمام قسمتهای بدن از پوست سر تا پائین تنه و پاهایتان بمالید.همینطور از این روغنها بری ماساژ قبل از حمام صبح استفاده کنید تا آرامتان کند.
اما اگر اضطراب در خواب شما اختلال ایجاد کرده است می توانید قبل از رفتن به رخت خواب این روش را امتحان کنید.
روشهای درمانی معروف به یخچال
کرفس: دو فنجان کرفس پیاز یا مخلوطی از هر دو را به صورت خام پخته برای یک یا دو هفته همراه با غذا مصرف کنید-هر دوی این سبزیجات شامل مقدار زیادی پتاسیم اسید فولیک است که کمبود این مواد می تواند باعث ایجاد ناراحتی های عصبی شود.
پرتقال : بوی خوش پرتقال اضطراب را کاهش می دهد. پوست پرتقال و استمنشاق بوی خوش خراج شده از آن برا ی کاهش اضطراب سودمند است.شما می توانید پوست پرتقال را در یک ظرف کوچک قرار دهید و روی ان آب بریزید تا به آرامی بجوشد پس از جوشیدن و گرم شدن از پوست پرتقال مواد خوشبو و روغن ارام کننده آزاد می شود.
آب پرتقال: یک قاشق چایخوری عسل و یک تکه از درخت جوز در فنجان اب پرتقال بریزید و بنوشید.
روشهای درمانی معروف به ادویه ای
گیاه روزماری:روزماری در میان سالان برای دفع مواد زیان اور مشروبات الکی کاربرد دارد،روزماری خاصیت آرام کنندگی اعصاب،1تا 2 قاشق چایخوری گیاه خشک شده روزماری را در یک فنجان چای خوری برای مدت 10 دقیقه بخیسانید 1 تا دو قاشق ان را میل کنید،همینطور استنشاق روزماری می تواند ارام کننده باشد،سوزاندن شاخه روزماری یا استفاده از بخور آن می تواند اضطراب را کاهش دهد.
روش به خاطر آوردن
هیمشه یک دفترچه خاطرات روزانه برای پیگیر ی اتفاقات روزمره به همراه داشته باشید و وقایعی که ممکن است در شما ایجاد اضطراب کند را از دفترچه خاطرات پاک کنید و کارهای که شمار ا شاداب می کند را یادداشت کنید فعالیتهای مثل انجام تمرینات غیررقابتی مانند پیاده روی ، دوچرخه سواری شنا برای بدن و تقویت روحیه بسیار مناسب است فکر کردن ، نماز خواندن یا دعا کردن و فکرپردازی های فانتزی می تواند به ذهن شما استراحتی دهد و اضطراب را در شما کاهش دهد تنفس عمیق و دم و بازدم اهسته ارام کننده است.
حرف زدن با دوستان یا یک روانشناس وی ا فردی روحاننی در مورد اضطرابهایتان می تواند آن را فروکش کند فهرستی از ذهنیات خود بنویسید و انرا چک کنید و مواردی که باعث اضطراب در شما می شود را از لیست خود حذف کنید.
تفکر مکرر می تواند حواس شما را از چیزهائی که باعث اضطراب در شما می شود پرت کند
درمانهای گیاهی اضطراب
شما مجبور نیستید برای تجربه کردن استرس به جزایر مان هاتان بروید اضطراب همه جا هست حتی در بهشت پلی نزیا اما خوشبختانه برای اضطراب درمانهای گیاهی وجود دارد که می تواند به بهتر شدن وضعیت شما کمک کند برای مقابله با استرس عصاره ای از ریشه گیاه کاوا کاوا تهیه شده که می تواند در کاهش اضطراب موثر باشد چون گزارش شده این گیاه می تواند استرس را دور کند .و حالت شادی را در افراد القا نمیاد این گیاه در قرن های گذشته در جزایر اقیانوس ارام و هاوائی از احترام زیادی برخوردار بوده است.
عصاره کاوا علاوه بر ایجاد حسی در زبان،راحتی و آرامش خستگی و اضطراب را دفع می کند . اینکه کاوا چه مکانیسمی دراد دقیق معلوم نیست اما چیزی که مشخص است این گیاه برروی گیرنده های
GABA مغز اثر می ذارد و با فعال کردن این گیرنده ها فعالیتهای عصبی را آرام می کند و اضطراب را کاهش میدهد.
دانشمندان چنید ترکیب از ریشه گیاه کاوا که اثر آرام کنندگی اعصاب دارد را استخراج کرده اند این ترکیبات شامل کاوائین دهیدروکاوائین دهیدرومتیسیتیسین ،تیستیسن،یانگوئین و دهیدرویانگوئین است.اما فعالیتهای دیگر عصاره گیاه کاوا را مشخص نشده است.
اگر شما مقدار زیادی از این عصاره را مصرف کنید ممکن است احساس خواب آلودگی در شما رخ دهد.
عوارض جانبی کاوا :
گیاه کاوا نسبتا عاری از عوارض جانبی است و تاثیری روی عملکردهای فیزیکی و زمان واکنشها ندارد . مصرف معینی از گیاه کاوا در برخی آزمایشات کلینیکی نشان داده که عملکرد
coynitive را بهبود بخشد و ناراحتی عاطفی را کم می کند .
در دیگر آزمایشات گیاه کاوا خاصیت آرام کنندگی را نشان داده است . هیچ گونه سمیتی در افرادی که به اندازه 200 میلی گرم عصاره کاوا در روز به مدت 8 هفته مصرف کرده اند مشاهده نشده است.
اما میزان مصرفی بیشتر از 8 انس یا مصرف بیشتر از 30 کپسول در روز بمدت 1 ماه ممکن است باعث ایجاد بد رنگی در پوست شود .
در سال 2002 تا 2003 گزارشهایی از بروز آسیب های کبدی در اثر مصرف گیاه کاوا در آلمان و 30 مورد در اروپا مشاهده شد .
افرادی که دچار آسیبهای کبدی شده بودند کسانی هستند که مصرف کننده دارو یا مقدار زیادی الکل بودند آنها همچنین مقدار کمی گیاه کاوا استفاده کرده بودند بر طبق گزارش محققان آلمانی دانشگاه
wolfgany فقط یک سند موثق وجود دارد که ارتباط بین مصرف گیاه کاوا و آسیبهای کبدی (سمت کبدی ) را نشان می دهد .
اگر شما از اختلالات اضطرابی رنج می برید باید به پزشک مراجعه کنید ومعالجات روانپزشکی روی شما انجام شود اما اگر علائم اضطرابی شما خفیف است از درمانهای گیاهی مثل استفاده از گیاه کاوا می توانید سود ببرید و به بهتر شدن شرایط شما کمک می کند . درمان های گیاهی و مراجعات به پزشک از توصیه های لازم برای درمان اضطراب است . اضطراب شما ممکن است منجر به حملات عصبی شود آن زمانی است که شما باید به دکتر مراجعه کنید . اما اگر اضطراب خفیف دارید پیشنهاد می شود که از درمان های گیاهی و خانگی استفاده کنید در شرایط درونی خود را بهبود ببخشید.


15روش در تصمیم گیری منطقی

    نظر

‌تصمیم‌گیری بخش مهمّی از زندگی را تشکیل می‌‌دهد، ما هر روزه خود بارها مجبور به تصمیم‌گیری‌های کوچک و بزرگ هستیم. مانند: کجا برویم؟ چه بخوریم؟ چه لباسی را بخریم؟ با فلانی چگونه حرف بزنیم؟ به چه کسی رای بدهیم؟ هنگام عصبانیت چه بکنیم؟ چه شغلی، دوستی و یا همسری را انتخاب کنیم؟ و ... .

تصمیمات، زندگی ما را شکل می‌دهد، ما از طریق انتخاب‌ها و تصمیم‌هایمان قدرت می‌گیریم.

تصمیم‌گیری قضاوت و انتخاب بین دو یا چند چیز و یا راه حل است که هرکس در زندگی شخصی و محیط کار و اجتماع خود با هر مقام و مسوولیتی که باشد انجام می‌دهد و گاه می‌تواند بسیار مهم و حیاتی باشد. تصمیم‌گیری نشانه‌ی رشد و بلوغ و مسئولیت پذیری افراد است. تصمیم‌گیری درست و سنجیده موجب شادی و احساس موفقیت در فرد شده و سازگاری و اعتماد به نفس او را افزایش می‌دهد و این حالت نه تنها در تصمیم‌گیرنده، بلکه در اطرافیانش اثر مثبت گذاشته و بهداشت روانی فرد و اعضای خانواده را تامین می‌کند.

تصمیم‌گیری هنر و شاخص مهمی برای شناخت رشد عقلی، عاطفی، اجتماعی و روانی افراد می‌باشد، کسانی که به چنین رشدی نرسیده باشند، احتمال بیشتری وجود دارد که اجازه دهند دیگران برای آنان تصمیم‌گیری کنند.

از آن جایی که تصمیم‌گیری خود از مهارت‌های زندگی محسوب می‌شود، در این مقاله به 15 راهکاردر تصمیم‌گیری درست و منطقی اشاره می‌نماییم.




راهکارهای تصمیم‌گیری درست و منطقی:
1- در تصمیم‌گیری بهتر است با افراد آگاه، متخصص و با تجربه مشورت نماییم.

2- در مورد تصمیمات گروهی یا خانوادگی بهتر است نظر تمامی افراد گروه را نیز جویا شویم.

3- برای این که تصمیم گیرنده‌ی خوبی باشیم، سعی کنیم خود آگاهی خود را افزایش دهیم.

4- در مورد مسائل شخصی با حفظ و تقویت اعتماد به نفس، اجازه ندهیم دیگران برای ما تصمیم بگیرند.

5- مسئولیت پیامدهای تصمیم خود را شخصاً برعهده بگیریم.

6- با مدیریت و کنترل هیجان‌های خود تصمیمات منطقی‌تری بگیریم. همان طور که حضرت علی‌(ع) فرمودند: «هنگام خشم، نه تصمیم، نه تنبیه، نه دستور».

7- در تصمیم‌گیری‌های خود به تمام جوانب موضوع توجّه کنیم.

8- سعی کنیم قبل از اجرای تصمیم خود پیامدهای مثبت و منفی آن را بررسی کنیم و امتیاز بدهیم.

9- نگاه مثبت، توأم با تفکّر و شناخت باعث می‌شود که تصمیم‌های درست‌تر و منطقی‌تر بگیریم.

10- فرصت تصمیم‌گیری را از دیگران به ویژه فرزندانمان دریغ نکنیم و به آن‌ها اجازه دهیم در مسائل مربوط به خودشان تمرین تصمیم‌گیری داشته باشند.

11- شهامت تصمیم‌گیری را در خود و دیگران تقویت کنیم.

12- به عوامل موثر در تصمیم‌گیری مانند اطلاعات درست، تأثیر فشار گروه‌ها و دوستان، هنجارهای (جامعه، فرهنگ، مذهب)، رسانه‌های جمعی و ... توجّه نماییم.

13- به منظور جلب توجّه فرزندان به پیامدهای هر تصمیم‌گیری در مورد برخی از مخاطره آمیزترین تصمیم‌های دوره‌ی نوجوانی با آن‌ها گفتگو کنیم.

14- هدف‌گذاری در زندگی، مقدّمه‌ی تصمیم‌گیری است. به عبارت دیگر افرادی که اهداف کوتاه و بلند مدّت خود را در کلیه‌ی شئونات زندگی مشخص کرده باشند، راحت‌تر و مناسب‌تر تصمیم‌ می‌گیرند.

15- مطالعه‌ی زندگی‌نامه‌ی انسان‌های موفّق در عرصه‌ی علم و ادب و اقتصاد و ... می‌تواند زمینه‌ی تصمیم‌گیری‌های مناسب‌تر را در فرد مهیا سازد.

 


قوانین مورفی

    نظر

قوانین مورفی توسط شخصی بنام کاپیـتـان ادوارد مورفی مهندس نیروی هوایی، در سـال 1949 پـا بـه عـرصه حضور گذاشت. وی هنگامی که روی پروژه ای در نیـروی هـوایــی مشغول بررسی روند کار بود متوجه شد که تراسفورماتور به صـورت نـادرسـتی سیم پیچی شده در مـورد تکنسین مربوطه چنین گفت:"اگر این تکنسین راهی باشه تا بتونه کـارشـو درسـت انـجـام نده، اون راهو پیدا میکنه." قـوانین
مورفی اکنون افزون بر هـزاران قانون می بـاشد کـه توسط
افراد گوناگون در سراسر جهان گرد آمده و مـجـموعـه ای از قـوانـیـن حـاکـم بر زنـدگی هسـتند کـه اکثر آنها از بدبینی نشات گرفته و جنبه شوخی دارند امـا بسـیاری از آنها نیز عینیت و واقعیت دارند. اکنون به برخی از این قوانین توجه  کنید:

1- اگـر قـرار بـاشه کاری خراب بشه و درست پیش نره، حتما خراب می شـه آن هـم در نامناسبترین زمان!

2- اگر احتمال داشته باشه چندین کار خراب بشه، آن کـاری که بیشترین ضرر را خواهد زد درست پیش نخواهد رفت!

3- همه چیز در حال بدتر شدن است!

4- لبخند بزنید فردا همه چیز بدتر و وخیمتر خواهد شد.

5- احتمال آنکه یک شیء آسیب ببیند نسبت مستقیم دارد با ارزش آن!

6- همه کارها بیشتر از آنچه تصور میکنید بطول خواهد انجامید!

7- اگر شما تصمیم به انجام کاری میگیرید پیش ازآن لازم است ابتدا کار دیگری را انجام دهید!

8- هر راه حلی مشکل جدیدی پدید می آورد!

9- شما هنگام صبحانه خوردن هیچگاه نمیتوانید تعیین کنید کدام طرف نان را باید کره بزنید!

10- هرگاه جسم بـا ارزشی از دست شما به زمین می افتد به غیر قابل دسترس ترین مکان میرود (حلقه برلیان یا داخل سطل زباله می افتد و یا در چاه فاضلاب)!

11- شما هر موقع دنبال چیزی می گردید هـمیشه در آخـرین مـکانی که آن را جستجو میکنید می یابیدش!

12- هیچ اهمیتـی ندارد که شما به چه اندازه دنبال جنسی بگردید به محض آنکه آن را خریدید آن را در مغازه ای دیگر ارزانتر خواهید یافت!

13- همواره در خیابان در هنگام رانندگی ماشینها در لاین دیگر سریعتر حرکت میکنند!

14- زمانی که دستگاه معیوب خود را نزد تعمیرکار می برید کاملا بی عیب و درست کار خواهد کرد!

15- هر فردی راهی برای ثروتمند شدن در ذهنش دارد که عملی نمیباشد!

16- هر چیز خوب در زندگی یا غیر قانونی است ویا غیر اخلاقی و یا چاق کننده!!

17- هر کسی پول بیشتری دارد حکمرانی میکند!!

18- هیچ عمل نیکی بدون مجازات نخواهد ماند!!

19- هرگاه شما چیزی را در جای امنی قرار میدهید تا گم نشود دیگر هیچگاه نمیتوانید پیدایش کنید!

20- در ورزش گلف بهترین ضربه ها همیشه زمانی زده میشود که تنها باشید و بدترین آن هنگامی که در جمعی بازی می کنید و یا با فردی بازی میکنــید که میخواهید او را با بازی خود تحت تاثیر قرار دهید!!

21- هر چیزی را که می خواهید، نمیتوانید داشته باشید و آنچه را که دارید نمیخواهید!

22- احتمال آنکه کاری را که انجام میدهید دیگران ببـینند نـسب مسـتقیم دارد با میزان احمقانه بودن کار شما!

23- سنگین بودن ترافیک نسبت مستقیم دارد با میزان عجله شما برای زود رسیدن به مقصد!

24- هنگام ورود به پمپ بنزیـن جـایگاهـی را که انتخاب می کنید همیشه طولانی تر از جایگاه های دیگر خواهد بود.

25- هیچ اهمیتی ندارد من کجا میروم، من آنجا هستم!

26- هر کسی میتواند مدرک دانشگاهی بگیرد اما صاحب عقل نخواهد شد!

27- زباله از خلاء بیزار است آنقدر انباشته میگردد تا فضای موجود را پر کند!

28- هرگاه کفش نو را برای اولین بار به پا کنید همه پایشان را روی آن خواهد گذاشت!

29- زمانی که می خواهید لکه روی شیشه پنجره را پاک کنید همیشه لکه سمت دیگر شیشه میباشد!

30- قانون بقاء کثیفی: برای تمیز کردن هر چیزی چیز دیگری باید کثیف گردد!!

31- اگر امری احتمال دارد اتفاق بیافتد و خیلی هم خوشایند باشد،هرگز اتفاق نخواهد افتاد!

32- اگر حق با شما باشد هیچکس حرف شما را باور نخواهد کرد!

33- قوانین مانند تار عنکبوت می باشند تنها افراد ضعیف و فقیران به دام آن میافتند در صورتی که ثروتمندان و صاحبان قدرت آن را پاره کرده و میگریزند!!

34- دو عنصر در طبیعت فراوان میباشند: یکی هیدروژن و دیگری حماقت!!

35- جاده رسیدن به موفقیت همواره در دست ساختمان است!

36- هرگاه چیـزی را دور بیاندازید به محض آنکه دیگر به آن دسترسی نداشته باشید به آن نیاز پیدا خواهید کرد!

37- کار تیمی همواره ضروری می باشد چون به شما اجازه می دهـد تـا در صورت بروز مشکل فرد دیگری را نکوهش کنید!

38- احتـمـال آنـکه طـرف نانی که به آن کره مالیده شده است بروی فرش بیافتد نسبت مستقیم دارد به قیمت فرش!

39- شما هیچگاه نمی توانید با نگاه کردن به خطـوط راه آهـن، بـگویـید که قطار از کدام سمت خواهد آمد!

40- 0 = ثابت = عقل*زیبایی*در دسترش بودن
(معادله یـافتـن همسر بـه ایـن مفـهوم کـه هیـچ دختـر و زنی وجود ندارد که هر سه این خصوصیات را دارا باشد)!!

41- ماشینی که روبروی شما در حرکت است همیشه سرعتش از شما کمتر است!

42- هر چه عقیده ای مسخره تر باشد احتمال موفقیت آن بیشتر می باشد!!

43- افرادی که می توانند بهترین نصیحت ها را بکنند، نصیحت نمی کنند!!

44- دود سیگار هـمواره به سمت افراد غیـر سیـگاری حـرکت خواهد کرد، بدون توجه به سمت وزش باد!

45- جای پارک مناسب ماشین همیشه سمت دیگر خیابان میباشد!

46- برای هر عملی یک انتقاد برابر و مخالف آن وجود دارد!!

47- دوستان می آیند و می روند اما دشمنان انباشته میگردند!

48- هرگاه به دروغ به رئیس خود بگویید که علت تاخیر شما پنچر شدن چرخ ماشینتان بوده روز بعد چرخ ماشین شما پنچر خواهد شد!

49- تقریبا داخل شدن به کاری از خارج شدن از آن آسانتر است!

50- هیچ چیز هیچگاه بهتر نشده و نخواهد شد!

 


روانشناسی عشق ورزیدن

    نظر

روانشناسی عشق ورزیدن

برای انسان رسیدن به کمال بدون نوعی از عشق ورزیدن امکان پذیر نیست.
بدین گونه هر کس در آرزوی عشق ورزیدن و مورد عشق واقع شدن است. هر چند عده
زیادی هستند که بطور کامل ناکام می گردند. امروزه عده ای هستند که می
ترسند به نفوذ عشق دیگری سر فرود آورند زیرا تصور می کنند هویت شخص خود را
از دست می دهند. عده ای دیگر در ناخود آگاه خود عاشق شدن را ممنوع می کنند
چون نمی خواهند مورد خیانت واقع شوند. در این مواقع است که بعلت
ناسازگاریهای ناخود آگاه در درون فرد عشق ورزی غیر ممکن می گردد و در
مواقع است که روانکاوی یا دوباره سازی روانی تقریبا همیشه موثر است.

 زنان و مردانی که در شهرهای بزرگ برای ادامه کارو یا ادامه تحصیل آمده
اند هنگامیکه متوجه می گردند چقدر تنها هستند و اغلب در پارک ها قدم می
زنند و به زوجهای دیگر خیره می گردند بدنبال موقعیت های مشابه ای هستند تا
نیاز خود را برطرف کنند. اما چون درآمد بالایی ندارند تا دیگران را به
بیرون دعوت کنند یا تصور می کنند زشت و بد قیافه هستند خود را در اختیار
روسپی ها (خود فروشان جنسی) فرار می دهند تا بدین صورت آن جانشین عشق
گردد. هر چند که در انتها درمی یابند که این موضوع فریبی بیش نبوده و نمی
تواند نیاز ایشان را برطرف کند اما بخاطر ناچاری بارها و بارها به آن
افدام می ورزند.